Happy End!

روی یک مسئله ای که خیلی حساسیت دارم و زیاد هم خوب نیست این اهمیت بیش از حد، اینه که وقتی آقای همسر داره از خونه میزنه بیرون، با لبخند و روی خوش بدرقه بشه و أیضا ایشون هم پاسخگو باشند و کلا گل و بلبل و پروانه ای از هم خدافظی کنیم!



الان که دارم فکر میکنم میبینم فقط هم ایشون نیستند، که هر وقت با دوستی عزیز هم قراری داشته باشم و یا به خونه مامانی اینا و فک و فامیل گرامی و خلاصه هر شخص محترم در زندگیم بروم باید خدافظی خوب و خوشی داشته باشم!



... باز بهتر که به مسئله نگاه میکنم، میبینم فقط هم مسئله به دم در و بدرقه و لوکیشن مکانی خدافظی ختم نمیشه و این مسئله تو لحظات آخر و خداحافظی در گفتگوی تلفنی هم خیلی برام مهمه!





+ خب حالا تصور کنید وقتی رو که این اتفاق نیفته و آقای همسر با دلخوری بزنه بیرون و من بمونم و یک عالمه افسوس از اینکه می شد اینطور نشه!



++فکر میکنم من از اون دست آدم هایی باشم که کارگردان های فیلم فارسی و هندی عاشقم باشن :دی البته که من علاقه ای بهشون ندارم! :-B

کلمه ها و ترکیب های تازه!


واقعیت اش اینه که همون وقت هایی که با خودت یک قرار سفت و سخت میزاری،


چند دقیقه بعدش برای خاکمال کردنش اقدام میکنی!!




+اصولا آدم ها ذاتا، با هر گونه منعی سر جنگ دارند... حالا اگر این منع هم از طرف خودشون باشه، میشه خوددرگیری!



عی بابا...

بعد من واقعا نمی دونم چجوری و با چه فرمولی ِ که میشه اینهمه روز ننوشت و نیومد و حرف نزد!؟؟



+ نوشتن یا به عبارتی بهتر، تایپ کردن هم از اون نعمت هایی است که توفیق میخواد خواهر من! توفیق!


و من الله التوفیق!